^حرکت ناگهانی ¹¹^
حصابی مست بودم هیوی حالیم نبود
( صبح روز بعد )« از این به بعد جیمین : جیمی
جیمی : خوشگلم بیدار شو
ویو جیمین
دیشب داشتم با کوک راجب اینکه چرا با خواهرش هستم گفتم ولی چیزی که انتظار نداشتم رو شنیدم
کوک: میدونم . فکر کردی واقعا عاشق یونا ام
مات مبهوت به خواهرم نگاه کردم تو دلم گفتم
....یونا خوذم هواتو دارم نترس ......
جیمین: پس...
حرفم رو نزدم که کوک پرید وسط
کوک: اجازه نداری به ا.ت دست بزنی
جیمین : ببخشید اما یکم واسه این حرف دیره
کوک پاشد یغه من جمع کرد و وایساد بهم گفت تو الان چه غلطی کردی
حیمین : *پوس خند زد و گفت* نمیدونم شاید دختر بودنو ازش گرفتم
کوک: عو؛ضی اشغ؛ال
شروع کرد مشت زدن به صورتم . اگه دلم میخواست کسی که الان کتک میخورد اون بود ولی کفتم اگه منم جاش بودم همین کارو میکردم؟ نه یونا واسه من هیچ وقت با ارزش نبود فقط عضوی از خانواده بوده .هواسم بهش هست اما انقدر ها هم برام مهم نیست
وقتی ولم کرد سرم گیج میرفت صورتم خونی بود
مخم نبچد چون کسی که میخواستم راحبش اطلاعات کسب کنم نبود
چشمم خورد به ا.ت که داره شراب میخوره
حصابی مست بود بهش گفتم
خوشگلم درصدش خیلی بالاست بهتره نخوری اما کار از کار گذشته بود براید بغلش کردم بردمش خونه .
( پایان ویو جیمین )
جیمین : خوشگلم بیدار شو
ا.ت: چه خبره من کجام *خواب الود*
میخواستم اذیتش کنم اما کی دلش میاد این فرشته کوچولو رو ناراحت کنه
( صبح روز بعد )« از این به بعد جیمین : جیمی
جیمی : خوشگلم بیدار شو
ویو جیمین
دیشب داشتم با کوک راجب اینکه چرا با خواهرش هستم گفتم ولی چیزی که انتظار نداشتم رو شنیدم
کوک: میدونم . فکر کردی واقعا عاشق یونا ام
مات مبهوت به خواهرم نگاه کردم تو دلم گفتم
....یونا خوذم هواتو دارم نترس ......
جیمین: پس...
حرفم رو نزدم که کوک پرید وسط
کوک: اجازه نداری به ا.ت دست بزنی
جیمین : ببخشید اما یکم واسه این حرف دیره
کوک پاشد یغه من جمع کرد و وایساد بهم گفت تو الان چه غلطی کردی
حیمین : *پوس خند زد و گفت* نمیدونم شاید دختر بودنو ازش گرفتم
کوک: عو؛ضی اشغ؛ال
شروع کرد مشت زدن به صورتم . اگه دلم میخواست کسی که الان کتک میخورد اون بود ولی کفتم اگه منم جاش بودم همین کارو میکردم؟ نه یونا واسه من هیچ وقت با ارزش نبود فقط عضوی از خانواده بوده .هواسم بهش هست اما انقدر ها هم برام مهم نیست
وقتی ولم کرد سرم گیج میرفت صورتم خونی بود
مخم نبچد چون کسی که میخواستم راحبش اطلاعات کسب کنم نبود
چشمم خورد به ا.ت که داره شراب میخوره
حصابی مست بود بهش گفتم
خوشگلم درصدش خیلی بالاست بهتره نخوری اما کار از کار گذشته بود براید بغلش کردم بردمش خونه .
( پایان ویو جیمین )
جیمین : خوشگلم بیدار شو
ا.ت: چه خبره من کجام *خواب الود*
میخواستم اذیتش کنم اما کی دلش میاد این فرشته کوچولو رو ناراحت کنه
- ۵.۳k
- ۰۳ خرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط